لورت مدیر سابق اداره خاورمیانه در شوراى امنیت ملى آمریکا و از اعضاى ارشد بنیاد آمریکاى جدید و هیلاری من نیز از افسران سابق سرویس خارجى وزارت خارجه آمریکاست که گفتهشده در مذاکرات واشنگتن با تهران که بین سالهاى 2001 تا 2003 انجام شده، شرکت داشته است.
این دو آمریکایى در کنار مقاله خود در روزنامه آمریکایى نیویورک تایمز، نامهاى را منتشر و در آن عنوان کردهاند امنیت ملى باید فراتر از سیاست باشد. به گفته این دو، در دموکراسى، شفافیت در حکومت بایستى محترم شمرده شود و مورد محافظت قرارگیرد.
محرمانهکردن اطلاعات به دلایلى غیر از امنیت و سلامت آمریکا و منافع آن، نقض این اصول است به همین دلیل است که ما همچنان براى انتشار کامل این مقاله بدون سانسور تلاش خواهیم کرد.
نیویورک تایمز نوشته است: مقاله اولیه لورت و من به دنبال مداخله کاخ سفید در روند عادى نظارت بر مطبوعات سازمان سیا و با ادعاى اینکه این مقاله حاوى برخى اطلاعات محرمانه هستند، منتشر نشد.
نیویورک تایمز در ادامه مقاله این دو مقام سابق را با عنوان «آنچه مىخواستیم در مورد ایران به شما بگوییم» به چاپ رسانده است.
برگردان مقاله «لورت» و «من» با نمایان کردن بخشهاى سانسور شده که خواننده زیادى را جذبکرده، به این شرح است. البته در تمام بخشهاى سانسور شده اجبارى، حرف انگلیسى (ایکس) را نوشتهاند تا مخاطبان دریابند چه بخشى از مقاله با وجود توافقها و نظارتهاى گسترده، در نهایت اجازه چاپ نیافتهاست.
«گروه تحقیقات عراق نیز به حمایت از نظریه جمعى از سیاستمداران، مفسران و مقامات سابق آمریکا که پیوسته خواستار برگزارى مذاکراتى محدود و تاکتیکى با ایران در مورد عراق هستند. دولت بوش نیز اعلام کرده است تحت شرایطى خاص با ایران در مورد فعالیتهاى هستهاى خود وارد مذاکره میشود.
متاسفانه حامیان مذاکره محدود با ایرانیان یا براى رسیدن به منافع کوتاه موردى درباره مسائلى بخصوص یا آزمایش ایران در خصوص ایجاد روابط حسنه گستردهتر، ظاهرا 20 سال تاریخ همکارى آمریکا و ایرانیان در مورد مسائل گسسته را درک نمىکنند و یا تاثیر آن تاریخ بر وجه استراتژیک ایران را نفهمیدهاند.
در وضعیت کنونى منطقه، نزدیک شدن به ایران تنها در مورد یک مسئله بخصوص منجر به شکست خواهد شد. تنها راه دیپلماتیک که ممکن است موفقیتآمیز باشد، یک راه جامعاست که با هدف «معامله بزرگ» بین آمریکا و جمهورى اسلامى صورتگیرد.
از دهه 80میلادی، همکارى با ایران در مورد مسائل بخصوص همواره توسط دولتهاى مختلف مورد آزمایش قرار گرفته ولى سیاستمداران آمریکایى همواره اجازه دادهاند سیاستهاى داخلى یا دیگر منافع سیاست خارجى چنین همکارىهایى را نابود کند و هرگونه فرصت براى گسترش روابط را از بین ببرد.
همکارى دولت ریگان با ایران براى حصول اطمینان از آزادى گروگانهاى آمریکایى در لبنان به غم رسوایى ایران کنترا تبدیل شد. دولت جورج بوش پدر نیز بار دیگر براى حصول اطمینان از آزادى آخرین گروگان آمریکایى در لبنان با تهران مجددا تماس برقرار کرد ولى ادامه ایجاد روابط حسنه گستردهتر را به پس از برگزارى انتخابات ریاست جمهورى سال 1992 موکول کرد.
در سال 1994 دولت بوش با ارسال محموله تسلیحات ایران براى مسلمانان بوسنى موافقت کرد ولى انتشار این خبر در سال1996 و انتقاداتى که توسط «رابرت دول» - نامزد جمهوریخواه انتخابات ریاست جمهورى آمریکا- در این زمینه صورت گرفت باعث بستهشدن هرگونه همکارى بیشتر بین آمریکا و ایران تا سالهاى آتى شد.
این حادثهها باعث تشدید سوءظنى شد که رهبران ایران پیش از این نسبت به نیات آمریکا در مورد جمهورى اسلامى داشتند ولى در پى وقوع حملات 11 سپتامبر، دیپلماتهاى ارشد ایران به ما گفتند تهران معتقد است از یک فرصت تاریخى براى بهبود روابط با واشنگتن برخوردار است.
به همین منظور رهبران ایران براى نخستین بار بدون آنکه نخست خواستار تغییر سیاستهاى آمریکا در قبال ایران شوند پیشنهاد همکارى دادند زیرا آنها براین تصور بودند که در نهایت همکارى با آمریکا باعث ایجاد تغییراتى اساسى در سیاستهاى آمریکا در قبال تهران خواهد شد.
لذا این استدلال که ایران به این خاطر در افغانستان به آمریکا کمک کرد که رها شدن از دست طالبان به نفع تهران بوده، کاملا اشتباه است زیرا ایران بدون اینکه در این مسئله دخالت کند مىتوانست اجازه دهد آمریکا طالبان را از بین ببرد، درست همان طور که ایران در جنگ سال 1991 خلیج فارس موضعى بىطرف اتخاذ کرد. تهران بیشتر به این علت که مىخواست رابطه بهترى با واشنگتن داشته باشد با آمریکا در افغانستان همکارى کرد ولى تهران شدیدا نسبت به واکنش آمریکا ناامید شد.
پس از حملات 11 سپتامبر، زمینه را براى دیدار سال 2001 بین کالین پاول وزیر امور خارجه آمریکا و وزراى امور خارجه شش کشور همسایه افغانستان و سوریه فراهم کرد. ایران به همکارى با آمریکا براى از بین بردن طالبان و ایجاد نظم سیاسى پس از دوران طالبان در افغانستان ادامه داد. ولى جورج بوش در سخنرانى سال 2002 خود ایران را عضو «محور شرارت» نامید.
بنابراین تعجبآور نیست که حکمتیار توانست اندکى پس از این سخنرانى از ایران خارج شود. گویى جمهورى اسلامى دیگر بهتروریستها پناه نمىداد.
این مسئله به جنگسالاران افغانستان نشان داد که نمىتوانند آمریکا و ایران را وارد یک مسابقه حذفى کنند و لذا تهران نیز فورا صدها تن از مظنونان القاعده و طالبان را که از افغانستان فرار کرده بودند، از کشور خود اخراج کرد.
آن دسته از کسانى که مدعى هستند ایران مشکلات عراق را بوجود نیاورده است و در نتیجه کمکهاى محدودى را مىتواند در جهت ایجاد ثبات در عراق ارائه نمایند، باید این مسئله را به یاد بیاورند که ایران نیز باعث نشد وضعیت افغانستان رو به وخامت برود و به یک کشور شکستخورده و پناهگاهى براى تروریستها تبدیلشود.
ولى وقتى آمریکا و ایران در افغانستان همکارى مىکردند این القاعده نیز در حال فرار بود، نیروهاى حزبالله که تحت حمایت جمهورى اسلامى هستند مهار شده بودند و دستگاههاى سانتریفیوژ تهران در حال چرخش نبودند در عین حال دولت بوش هیچ تمایلى به استفاده از این جریانات مثبت نداشت.
از نظر ایرانیان، این سابقه نشان مىدهد که واشنگتن حاضر است در مورد برخى مسائل بخصوص از ایران کمک بگیرد ولى در واقع براى برقرارى یک رابطه حسنه واقعى آماده نیست.
در عین حال حامیان ارتباط محدود با تهران امیدوار هستند تهران بار دیگر در این بازى بیهوده شرکت کند حتى پس از آنکه تعداد زیادى از مقامات ارشد آمریکا اظهارات متعددى را در مورد «تغییر رژیم» در جمهورى اسلامى ایران مطرح کردند و خود جورج بوش نیز همچنان بر این مسئله تأکید دارد که حمله به تاسیسات هستهاى و زیربناهاى امنیتى ایران همچنان جزو گزینههاى آمریکاست.
تجربیات ما در برخورد با دیپلماتهاى ایرانى در مورد افغانستان و مذاکرات محرمانه اخیرى که در اروپا و دیگر مناطق صورت گرفته است، ما را متقاعد کرده که ایران دیگر وارد این کوچه بنبست نخواهد شد.
ایران به آمریکا در عراق کمک نخواهد کرد زیرا نمىخواهد در آنجا با هرج و مرج روبهرو شود؟ تهران هم اکنون در موضعى بسیار خوب قرار دارد که مىتواند در حالى که آمریکا در حال تقلا کردن است، از منافع خود در عراق دفاع کند.
به همین صورت ایران هیچگونه محدودیتهاى استراتژیک جدى بر توانایىهاى هستهاى خود را در ازاى دریافت امتیازهاى اقتصادى و فنى قبول نخواهد کرد. بنابراین گزارش، ایران تنها زمانى با آمریکا در مورد عراق یا مسئله هستهاى خود همکارى خواهد کرد که این همکارىها بخشى از روابط گستردهتر باشد و به نگرانىهاى امنیتى اصلى آن نیز اشاره شود.
این کار نیازمند آن است که آمریکا تضمینهاى امنیتى خود را گسترش دهد (یعنى تعهد آمریکا به عدم استفاده از زور براى تغییر مرزها یا نوع حکومت جمهورى اسلامى) و با اعلام احتمال لغو تحریمهاى یکجانبه آمریکا و عادىسازى روابط دو جانبه، آن را تقویت کند. این چیزى است که تاکنون هیچ دولت آمریکایى پیشنهاد نکرده و دولت بوش حتى مورد بررسى قرار دادن آن را نیز رد کرده است.
در حقیقت هیچ دولتى نمىتواند تا زمانى که نگرانىهاى آمریکا در مورد فعالیتهاى هستهاى ایران، نقش آن در منطقه و حمایت از سازمانهاى تروریستى برطرف نشده است چنین تضمینهاى امنیتى را ارائه کند به همین خاطر است که در این زمان حل هرکدام از اختلافات چشمگیر دوجانبه بین آمریکا و ایران به صورت اجتنابناپذیرى نیازمند حل تمامى مشکلات است.
هرچند اجراى تعهدات متقابلى که در «معامله بزرگ» مطرح شده است، قطعا در مراحل و زمان زیادى به طول خواهد انجامید ولى تمامى این تعهدات از قبل صورت خواهد گرفت تا دو طرف بدانند چه چیزى دریافت خواهند کرد.
متاسفانه پنجره رسیدن به توافق جامع با ایران تا ابد باز نخواهد بود. اگر جورج بوش در دو سال باقىمانده از دوران ریاست جمهورى خود به صورت قاطعانهاى در جهت تعامل استراتژیک با تهران گام برندارد، قطعا جانشین او از فرصتهایى که او امروزه از دست داده، برخوردار نخواهد بود.